چه شبهایی که اشکامو به تنهایی نشون دادم
از عمق فاصله آروم واسه تو دست تکون دادم
چه شبهایی با شب گردی
شبو تا صبح می بردم
نبودی ماه جون می داد
نبودی بی تو میمردم
چه شبهایی دعا کردم یه کم
این فاصله کم شه
یه بار دیگه نگاه من تو رویاهات مجسم شه
توی این خونه یخ می بست تن سرد سکوت من
چه قدر جای تو خالی بود
چه شبهای بدی بودن
گذشتن عمرو بردن
حالا من موندم و حسرت
چه قدر بی رحمه این دنیا
به این تقدیر بد لعنت
می خوام یه پاک کن دستم بگیرم و همه ی روزای گذشته و خاطرات تلخشو پاک کنم
هم از ذهنم هم از زندگیم... گرچه دنیا کارش برای به خاک افتادن آدماش هیچ وقت
تموم نمیشه...اما من می خوام بایستم... جلوی همه ی ناملایمت هاش... جلوی همه ی
بد بیاری هاش... همه ی اتفاقای تلخش ...دنیا گرچه میزبان خوبی برام نبوده و نیس ولی
همه ی تلاشم رو واسه پابرجا بودنم می کنم... بشنو دنیا ... من خم میشم ولی نمیشکنم...
دیگه سراغمو نگیر ، که از تو هم بدم میاد
دلم یه چند روزیه که ، مرگ نگاهتو میخواد
تازگیا حس میکنم ، مال غریبه ها شدی
بهتره که یادم بره ، شور یه عشق بی خودی
بهتره که دل بکنم ، از کلک نگاه تو
جدا کنم راهمو از ، راه پر اشتباه تو
باید منم غریبه شم مثل خودت مثل چشات
قلبمو سنگی بکنم از تب سرد خنده هات
باید که از شهر دلت ، برم که دربدر بشی
تو کوچه ی نگاه من ، مثل یه رهگذر بشی
اگه یه روز به خاطرت ، شدم تو غصه ها اسیر
حالا ازت بدم میاد ، دیگه سراغمو نگیر
مرده شور آن چشمانت را ببرند
که از این همه آبی دریا
فقط لکه های نفتش را پذیرا شده است...
مرده شور آن نگاه هایت را ببرند
که از این همه شوری دریا
تنها نگاه معصومانه پرندگان را بر خویش گرفته است
آخ که من پشت پلک هایت چقدر منتظر میماندم
تا باز لحظه ایی در نگاهت بنشینم
من در پی نگاه تو میدویدم و تو از من دریغ میکردی
مرده شور خجالت نگاهت را ببرند
که من محو نگاهت می شدم
بی اختیار ،با تمام وجود
مرده شور آن همه ناز که از طبعت به ارث برده ایی انگار
برای دل من تصویری زیبا تر از خنده های شکلاتی تو نبود
رنگ زیبای ساحل در وجودت پیداست
کاش در سکوت بین ما لرزشی میشد
کاش فاصله نگاه مان به بازدم نفس هایمان میرسید
به جایی به نزدیکترین جای این گره
مرده شور خودت را ببرند
با این که می دانی دلم برایت تنگ می شود...
با این که می دانی دوستت دارم...
دوباره پشت پنجره...
هجوم بغض حنجره...
دوباره نامه های تو...
تروخدا...برو ! برو !
برای تو نوشته ام...
و با غمی سرشته ام...
جواب نامه های تو...
تروخدا...برو ! برو !
و اشک بیصدای من...
و عشق تو به پای من...
نگاه من ، نگاه تو...
تروخدا...برو ! برو !
و شاخه های زرد غم...
کنار من به پیچ و خم...
هوای بوسه های تو...
تروخدا...برو ! برو !
ستاره های آرزو...
دوباره گرم گفتگو...
صدای من ، صدای تو...
تروخدا...برو ! برو !
دوباره بوی نسترن...
و ساعت حزین من...
و دست آشنای تو...
تروخدا...برو ! برو !
و پیچک شکسته ام...
و سایه های خسته ام...
سکوت من ، سکوت تو...
تروخدا...برو ! برو !
و آسمان ِ راز من...
و آخرین نیاز من ...
دوباره ردّ پای تو...
تروخدا...برو ! برو !
به اشک من نظر نکن...
نگاه ِ پشت سر نکن...
که مُردم از فراق تو...
تروخدا...برو ! برو !
دوباره نه ! به من نگو!
از این مسیر روبه رو ...
دیر نشده برای تو...
تروخدا...برو ! برو !
...
شبه دلگیر
...
دلم گرفته امشب
ندیدمت کجایی؟
باور نمی کنم من
انقد تو بی وفایی
--
چند سالیه با رویات
شب رو سحر میکنم
چند روزیه که خیلی
از دست تو دلخورم
---
یادش بخیر اوایل
روزای آشنایی
میگفتی عشقم تویی
نبینی بی وفایی
---
اما دیگه این روزا
جات خالیه تو خونه
آره دلم این روزا
داره هزارتا بونه
---
از اون روزای مستی
دارم هزار نشونه
من دیگه رفتم بی تو
دل میگیره بهونه
---